دل نوشته

موهايش سفيد شد!!!كودكي ك دزدكي دفترخاطراتم را خواند !!!

من موندم و يك اتاق

چهار تا ديوار با يك سقف

ي بنجره كه اونطرفش ديواره

نشستم و زانو هامو بغل ميكنم

تو دلم فقط با تو حرف ميزنم

تازگي ها خيلي تنها شدم

با خودم فكر ميكنم وقتي من دارم گريه ميكنم تو به چي نگاه ميكني

چرا ساكتي،نوازشم نميكني؟

دوستت دارم

عاشقت شدم

خداجونم باتوأم آ

خدا دوستت دارم

ميشه دوستم داشتي باشي؟

ميشه...

نوشته شده در شنبه 26 بهمن 1392برچسب:,ساعت 19:59 توسط fatemeh| |

براي روز ميلاد تن خود،منه آشفته رو تنها نذاري

براي ديدن باغ نگاهت،ميون پيكر شب ها نذاري

همه تنهايي ها بامن رفيقن،منو در حسرت عشقت نذاري

براي روز ميلاد تن خود،منو دوراز دل و ديدت نذاري

دلم دلتنگه و مهرت رو ميخواد،دلم رو در پي غم ها نذاري

ميام تنها توي قلبت ميشينم،منو قلبت رو جايي جا نذاري

"عزيزم جشن ميلادت مبارك"منو اون سوي جشن دل نذاري...

نوشته شده در پنج شنبه 10 بهمن 1392برچسب:,ساعت 18:3 توسط fatemeh| |


Power By: LoxBlog.Com