دل نوشته

موهايش سفيد شد!!!كودكي ك دزدكي دفترخاطراتم را خواند !!!

خداجون سلام

چقدر دلم گرفته خداجونم

كسيو ندارم ك باهاش بحرفم

امدم اينجا ك حرفامو بنويسم

خداجونم خيلي تنهام

دلم گرفته

دلم تنگ شده واسه كسي ك دوس...

خداجونم من چيكار كنم؟

چرا من اينجوري شدم چرا تنها شدم؟

چرا تنهام گذاشت؟

چقد بغض تو گلوم دارم

كسي نيس ك سرمو بذارم رو شونه هاش و بغضمو خالي كنم

آخ خداجونم دارم ذره ذره آب ميشم

چقد دستاي سردم محتاج اون دستاي مهربونه

دوستت دارم عشقم

نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 9:54 توسط fatemeh| |

اي دلم زهر جدايي را بخور

جوب عمري با وفايي رابخور

اي دلم ديدي ك ماتت كردو رفت

خنده اي بر خاطراتت كردو رفت

من ك كفتم اين بهار افسرده ايست

من ك كفتم اين پرستو رفتنيست

آه عجب كاري بدستم داد دل

هم شكست و هم شكستم داد دل

نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,ساعت 23:41 توسط fatemeh| |


Power By: LoxBlog.Com